ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خیام، شاعری که کم مینوشت
سیدحسین نصر: حکیم عمر خیام سرنوشت عجیبی در تاریخ داشته است. تا قرن گذشته، خیام در ایران و سرزمینهای فارسی زبان و اصولاً ممالک اسلامی به طور کلی بهعنوان یکی از ریاضیدانان و متفکران فلسفی تاریخ ما شناخته میشد و در حقیقت بزرگترین شخصیت فلسفی بین ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی بود،البته کتاب جبر او از شاهکارهای مهم تاریخ ریاضیات بوده و است، ولی با ترجمه رباعیات او به انگلیسی، شهرت فوقالعادهای در جهان یافت و اندیشه و شعر او به تمام دنیا اشاعه پیدا کرد، حتی یک نوع مکتبی به نام «خیام» بهعنوان شاعری قلندر و بیاعتنا به امور دنیوی شکل گرفت. رباعیات خیام در واقع مانند رباعیاتی است که سایر بزرگان ما در جنب آثار فلسفی خود میسرودند. ضرورت دارد که ما همه آثار خیام را مطالعه کرده و مورد بررسی قرار دهیم. او کم مینوشت و چند اثر کوتاه فلسفی در باب بحث «وجود» دارد که درخور توجه و به لحاظ فکری فوق العاده و ارزشمند است، بخصوص اینکه از لحاظ تاریخ فلسفه اسلامی نیز بسیار مهم است.
بخشی از صحبتهای استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن به مناسبت روز ملی بزرگداشت خیام نیشابوری
بخشی از صحبتهای استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن به مناسبت روز ملی بزرگداشت خیام نیشابوری
نام نیکی که در تاریخ ماندگار شد
هوشنگ جاوید
پژوهشگر موسیقی نواحی و آیینی ایران
زندهیاد استاد عثمان محمد پرست معروف به عثمان خوافی ازاستادان دوتار نواز خراسان و از خیّران مدرسهساز بود. این هنرمند بزرگ، موسیقی را بهصورت خودآموزآموخت. در دوران نوجوانی با عدهای از جوانان خواف آشنا میشود که در گوشهای مشغول به دوتار نوازی بودند و از یکی از آن افراد خواهش میکند تا دوتارش را به او بدهد و بنوازد و سرانجام این دیدار و اتفاق منجر به دوستی می شود و مدتها به همین روش دوتار نواخت، تا آنکه سالها بعد اتاق کوچکی در خانه پدریاش ساخت و آن اتاقک را پایگاه جوانان و دوستانش قرار داد. پدر و مادرعثمان مخالف موسیقی بودند و زمانی که متوجه شدند او به سمت دوتار نوازی رفته بسیار ناراحت شدند، اما با تمام این مخالفتها، عثمان مسیرش را ادامه داد. استاد عثمان محمد پرست در دوران جوانی دوستی داشت به نام رضا شتردار که حرفهاش ساربانی بود، شبی دوستش درمنزل او میهمان شد و مشغول دوتار نوازی شدند که ناگهان متوجه شد پدرش محو تماشای ساز نواختن اوست؛ پیشانی عثمان را بوسید و گفت من براین اندیشه بودم که مسیرنادرستی را انتخاب کردهای اما از اینکه این مسیر را برگزیدی و اشعاری در وصف پیغمبر(ص) و ائمه اطهار(ع) میخوانی بسیار خوشحالم و از آن روز به بعد عثمان فعالیتش را بهصورت جدیتر ادامه داد و ساز دوتاری هم خریداری کرد. در یکی از آن روزها متوجه صدایسازی از رادیو شد و با توجه به تجربیاتی که در این زمینه داشت بعد از پایان دوران سربازی تصمیم گرفت به گونهای دوتار بنوازد که صدای سازش شبیه آنچه که از رادیو شنیده بود، باشد و براین اساس تصمیم میگیرد پردههایی به سازش اضافه کند بیآنکه کسی به او بیاموزد و سرانجام بواسطه آشنایی با یکی از دوستانش که در خواف زندگی میکرد و تار ایرانی مینواخت و مشورت با او، این اتفاق صورت گرفت و به دوتار عثمانی معروف شد. ابداعاتی که او در موسیقی بهوجود آورد موجب شد نوع لحنهای نواختن با این ساز به موسیقی ردیف و دستگاهی نزدیکتر شود. درواقع با به کار بردن تکنیکی خاص نغمه نوایی را به روز کرد.
بعد از انقلاب عثمان محمد پرست با افرادی آشنا شد که به منطقه خواف سفر کرده بودند و به عثمان پیشنهاد کردند در مناطق محروم مدرسهسازی کنند و عثمان هم با اشتیاق این همکاری را پذیرفت و مُبَلغ این انجمن که نامش یاری بود، گردید و در مجالس خیریهای که برپا میشد، عثمان دوتار نوازی میکرد و هیچگاه دستمزدی بابت انجام این کار دریافت نکرد، اما توانست با همین ساز و آوازش 900 مدرسه در مناطق محروم بسازد؛ کاری که کمتر هنرمندی به آن توجه داشته یا انجام داده ،حتی سلبریتیهای هنر کشورمان. به عقیده من اگر حرفه و هنر عثمان موجب شهرت او شده، به سبب لطف خداوند بر اوست و همچنین کارهای خیری که انجام داد.
عثمان طی سالها فعالیت درعرصه هنر هیچگاه شاگرد پروری نکرد و تنها یک شاگرد داشت که دامادش بود،حتی بهدلیل دلخوریهایی که از جامعه داشت و نگاهی که به موسیقی بود، به فرزندانش توصیه کرد هیچگاه موسیقی را دنبال نکنند. درآخر باید بگویم استاد عثمان محمد پرست یک هنرمند کاملاً مردمی و خودساخته بود و نام نیکش مانا در تاریخ فرهنگ و هنر ایران است.
پژوهشگر موسیقی نواحی و آیینی ایران
زندهیاد استاد عثمان محمد پرست معروف به عثمان خوافی ازاستادان دوتار نواز خراسان و از خیّران مدرسهساز بود. این هنرمند بزرگ، موسیقی را بهصورت خودآموزآموخت. در دوران نوجوانی با عدهای از جوانان خواف آشنا میشود که در گوشهای مشغول به دوتار نوازی بودند و از یکی از آن افراد خواهش میکند تا دوتارش را به او بدهد و بنوازد و سرانجام این دیدار و اتفاق منجر به دوستی می شود و مدتها به همین روش دوتار نواخت، تا آنکه سالها بعد اتاق کوچکی در خانه پدریاش ساخت و آن اتاقک را پایگاه جوانان و دوستانش قرار داد. پدر و مادرعثمان مخالف موسیقی بودند و زمانی که متوجه شدند او به سمت دوتار نوازی رفته بسیار ناراحت شدند، اما با تمام این مخالفتها، عثمان مسیرش را ادامه داد. استاد عثمان محمد پرست در دوران جوانی دوستی داشت به نام رضا شتردار که حرفهاش ساربانی بود، شبی دوستش درمنزل او میهمان شد و مشغول دوتار نوازی شدند که ناگهان متوجه شد پدرش محو تماشای ساز نواختن اوست؛ پیشانی عثمان را بوسید و گفت من براین اندیشه بودم که مسیرنادرستی را انتخاب کردهای اما از اینکه این مسیر را برگزیدی و اشعاری در وصف پیغمبر(ص) و ائمه اطهار(ع) میخوانی بسیار خوشحالم و از آن روز به بعد عثمان فعالیتش را بهصورت جدیتر ادامه داد و ساز دوتاری هم خریداری کرد. در یکی از آن روزها متوجه صدایسازی از رادیو شد و با توجه به تجربیاتی که در این زمینه داشت بعد از پایان دوران سربازی تصمیم گرفت به گونهای دوتار بنوازد که صدای سازش شبیه آنچه که از رادیو شنیده بود، باشد و براین اساس تصمیم میگیرد پردههایی به سازش اضافه کند بیآنکه کسی به او بیاموزد و سرانجام بواسطه آشنایی با یکی از دوستانش که در خواف زندگی میکرد و تار ایرانی مینواخت و مشورت با او، این اتفاق صورت گرفت و به دوتار عثمانی معروف شد. ابداعاتی که او در موسیقی بهوجود آورد موجب شد نوع لحنهای نواختن با این ساز به موسیقی ردیف و دستگاهی نزدیکتر شود. درواقع با به کار بردن تکنیکی خاص نغمه نوایی را به روز کرد.
بعد از انقلاب عثمان محمد پرست با افرادی آشنا شد که به منطقه خواف سفر کرده بودند و به عثمان پیشنهاد کردند در مناطق محروم مدرسهسازی کنند و عثمان هم با اشتیاق این همکاری را پذیرفت و مُبَلغ این انجمن که نامش یاری بود، گردید و در مجالس خیریهای که برپا میشد، عثمان دوتار نوازی میکرد و هیچگاه دستمزدی بابت انجام این کار دریافت نکرد، اما توانست با همین ساز و آوازش 900 مدرسه در مناطق محروم بسازد؛ کاری که کمتر هنرمندی به آن توجه داشته یا انجام داده ،حتی سلبریتیهای هنر کشورمان. به عقیده من اگر حرفه و هنر عثمان موجب شهرت او شده، به سبب لطف خداوند بر اوست و همچنین کارهای خیری که انجام داد.
عثمان طی سالها فعالیت درعرصه هنر هیچگاه شاگرد پروری نکرد و تنها یک شاگرد داشت که دامادش بود،حتی بهدلیل دلخوریهایی که از جامعه داشت و نگاهی که به موسیقی بود، به فرزندانش توصیه کرد هیچگاه موسیقی را دنبال نکنند. درآخر باید بگویم استاد عثمان محمد پرست یک هنرمند کاملاً مردمی و خودساخته بود و نام نیکش مانا در تاریخ فرهنگ و هنر ایران است.
دلی داشت به اندازه تمام خراسان
کیوان ساکت
نوازنده تار و سهتار، آهنگساز
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانهای و در خواب شدند
پیر چنگی جنوب خراسان عثمان محمد پرست پرواز کرد و دوستداران خود را تنها گذاشت. در میان نوازندگان محلی، شاید کمتر نامی مانند عثمان شهره عام و خاص باشد و همه او را بشناسند. آنچه عثمان را بیش از هنر نوازندگیش در نوع خود یگانه کرد، دریادلی این نازنین مرد بزرگ جنوب خراسان بود. دلی داشت به اندازه تمام خراسان...
بیش از آنکه از هنرش بگوییم که کم و بیش از چند و چون آن آگاه هستیم، باید اشارهای داشته باشیم به کارهای نیک و خیریهای که عثمان در تمام طول زندگیاش هرگز لحظهای از آن غافل نبود و نشد. او با راهاندازی اتوبوس رفت و آمد مردم زادگاهش خواف را به شهرهای دیگر آسان کرد. بویژه در کار ساختن مدرسه در جای جای مناطق محروم ایران زمین در کنار بزرگان دیگری مانند زنده یاد مصطفی کاشانی، استاد کابلی و دیگر بزرگانی از مدرسهسازان بزرگ این آب و خاک میتوان او را جای داد. سابقه آشنایی من با زنده یاد عثمان محمد پرست به نزدیک 40 سال میرسد. از آن روزگار که در زادگاهش خواف زندگی میکرد و همچنین در جای جای مختلف مراسم خیریه، هرگاه که من بودم پیش از من، عثمان با تمام خستگی و ناتوانی آنجا حضور داشت تا خودش هم دستی در این کارها داشته باشد و همچنین تشویق و ترغیب مردم به انجام کارهای خیر. اینگونه است که نام یک هنرمند همواره بر سرلوحه نامها خواهد درخشید و چه خوب هنرمندان معاصر بویژه کسانی که امروز هنرشان را بر سر مردم میکوبند و با هنرشان به مردم فخر میفروشند و هرگز زبان آنها نبودند و هرگز هنر آنها بیان درد و رنج و آرزو و امید و شادی مردم نبوده، از عثمان بزرگ درس بگیرند. مرام عثمان با مردم بودن و برای آنها بودن بود. گواه این سخن تک تک کسانی است که با وی آشنایی داشتند. عثمان گرامی و ارجمند! یاد و خاطره تو و نوای دلپذیر پنجههای تو همواره در حافظه تاریخی و عاطفی و فرهنگی مردم فرهیخته این دیار خواهد ماند و تا زمانی که خراسان باشد و خراسانی، نامت به نیکی بر تارک هنرمندان این دیار خواهد درخشید.
نوازنده تار و سهتار، آهنگساز
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانهای و در خواب شدند
پیر چنگی جنوب خراسان عثمان محمد پرست پرواز کرد و دوستداران خود را تنها گذاشت. در میان نوازندگان محلی، شاید کمتر نامی مانند عثمان شهره عام و خاص باشد و همه او را بشناسند. آنچه عثمان را بیش از هنر نوازندگیش در نوع خود یگانه کرد، دریادلی این نازنین مرد بزرگ جنوب خراسان بود. دلی داشت به اندازه تمام خراسان...
بیش از آنکه از هنرش بگوییم که کم و بیش از چند و چون آن آگاه هستیم، باید اشارهای داشته باشیم به کارهای نیک و خیریهای که عثمان در تمام طول زندگیاش هرگز لحظهای از آن غافل نبود و نشد. او با راهاندازی اتوبوس رفت و آمد مردم زادگاهش خواف را به شهرهای دیگر آسان کرد. بویژه در کار ساختن مدرسه در جای جای مناطق محروم ایران زمین در کنار بزرگان دیگری مانند زنده یاد مصطفی کاشانی، استاد کابلی و دیگر بزرگانی از مدرسهسازان بزرگ این آب و خاک میتوان او را جای داد. سابقه آشنایی من با زنده یاد عثمان محمد پرست به نزدیک 40 سال میرسد. از آن روزگار که در زادگاهش خواف زندگی میکرد و همچنین در جای جای مختلف مراسم خیریه، هرگاه که من بودم پیش از من، عثمان با تمام خستگی و ناتوانی آنجا حضور داشت تا خودش هم دستی در این کارها داشته باشد و همچنین تشویق و ترغیب مردم به انجام کارهای خیر. اینگونه است که نام یک هنرمند همواره بر سرلوحه نامها خواهد درخشید و چه خوب هنرمندان معاصر بویژه کسانی که امروز هنرشان را بر سر مردم میکوبند و با هنرشان به مردم فخر میفروشند و هرگز زبان آنها نبودند و هرگز هنر آنها بیان درد و رنج و آرزو و امید و شادی مردم نبوده، از عثمان بزرگ درس بگیرند. مرام عثمان با مردم بودن و برای آنها بودن بود. گواه این سخن تک تک کسانی است که با وی آشنایی داشتند. عثمان گرامی و ارجمند! یاد و خاطره تو و نوای دلپذیر پنجههای تو همواره در حافظه تاریخی و عاطفی و فرهنگی مردم فرهیخته این دیار خواهد ماند و تا زمانی که خراسان باشد و خراسانی، نامت به نیکی بر تارک هنرمندان این دیار خواهد درخشید.
عزت نفس «من»/5
با صداقتی که پیش میرویم
آزاده سهرابی
روانشناس
آنچه بیش از هر چیزی بر شکلگیری عزت نفس یا کاهش آن اثر میگذارد بدون تردید تجربههای کودکی و مهمتر از همه سبک فرزندپروری والدین است. کسانی که یاد میگیرند احساسات و افکار منفی خود را با تحسین دیگران جبران کنند، جایی در کودکی نتوانستهاند لذت دریافت پاداش درونی را تجربه کنند. احتمالاً آنها در کودکی نیز به گونهای تربیت شدهاند که برای رضایت والدین کاری را انجام دهند و خودمختاری و استقلال آنها نادیده گرفته شده است یا مدام در معرض انتقاد بودهاند. اینکه والدین با موفقیتها و شکست کودکان چگونه برخورد میکنند در شکلگیری عزت نفس نقش مهمی دارد. کودکی که احساس کند حرفهایش شنیده میشود و والدینش با احترام و قبول احساسات او با او سخن میگویند و مهمتر اینکه بدون شرط به او محبت میکنند، میتواند یاد بگیرد از کودکی به شکستهایش اعتراف کند و نگران از دست دادن محبت دیگران یا احساسات منفی درون خودش نباشد. بسیاری از والدین فکر میکنند باید کودکان خود را بدون نقص بزرگ کنند و این بزرگترین لطمه را به عزت نفس او میزند.
وقتی از عزت نفس سخن میگوییم بیشتر یک حس ارزشمندی درونی است که گرچه در رفتار نمود دارد ولی نمود آن در رفتار همیشه یکسان نیست. مثلاً ممکن است شما کسی را ببینید که شاد و موفق هم هست اما درونش از شکست وحشت دارد. به او که نزدیک شوید گویی همیشه با یک ترس بزرگ زندگی میکند که زیر یک کمالگرایی پنهان شده است. افرادی را ممکن است ببینید که همیشه خشم و ناخشنودیشان نسبت به زندگی عریان است، اما کسانی هستند که این خشم را معطوف به خود میکنند و همیشه در تلاش هستند ثابت کنند قضاوت دیگران برایشان مهم نیست و کسانی هستند که به شکل عیانی منتظر یک نجاتدهنده هستند و همیشه خود را قربانی میدانند.
نداشتن عزت نفس همیشه یک چهره ندارد اما برای داشتن عزت نفس معمولاً عبور از یک مسیر مشخص صورت میگیرد که در قدمهای اول پذیرش ویژگیهای منفی در خودمان ظاهر میشود. دیدهاید کسانی را که مدام میگویند از آدمهای حسود بیزارند یا این ویژگی را در دیگران بخوبی تشخیص میدهند؟ احتمالاً آنها از وجود بخش حسود خود بسیار فراری هستند. در واقع این فرد حسود است اما آن را مدام به دیگران نسبت میدهد. میگویند شما نمیتوانید خودتان را برای عملی ببخشید و سعی در جبرانش داشته باشید وقتی مرتکب شدنش را قبول نمیکنید! پس قدم اول پذیرش خود و رصد عزت نفس اعتراف است. اعتراف به اینکه هیچ کدام از ما انسانهای کاملی نیستیم. حتماً دیدهاید افرادی را که نمیتوانند با خودشان خلوت کنند. در خلوت افکار و احساسات منفی چنان به آنها هجوم میآورد که گویی بهتر است همیشه در شلوغی و ازدحامی از دوستان و کار و... خودشان را
گم کنند.
روایت همه ما انسانها روایتهایی از نقصانهایی است که اگر نتوانیم آنها را بخوبی روایت کنیم، نمیتوانیم گرههای این روایت را بشناسیم و حل کنیم. برای خوب روایت کردن نقصها اول باید آنها را ببینیم. باید بتوانیم احساسهایی را که با دیدن نقصهایمان در ما ایجاد میشود، ببینیم. در این مسیر گام به گام که پیش بیاییم میتوانیم گرههای زندگی را نیز ببینیم، تحلیل کنیم و حل کنیم؛ در غیر این صورت گذشته ما میشود پر از گرههایی که جریان مسیر آینده را مسدود میکند.
با خودمان صادق باشیم.
روانشناس
آنچه بیش از هر چیزی بر شکلگیری عزت نفس یا کاهش آن اثر میگذارد بدون تردید تجربههای کودکی و مهمتر از همه سبک فرزندپروری والدین است. کسانی که یاد میگیرند احساسات و افکار منفی خود را با تحسین دیگران جبران کنند، جایی در کودکی نتوانستهاند لذت دریافت پاداش درونی را تجربه کنند. احتمالاً آنها در کودکی نیز به گونهای تربیت شدهاند که برای رضایت والدین کاری را انجام دهند و خودمختاری و استقلال آنها نادیده گرفته شده است یا مدام در معرض انتقاد بودهاند. اینکه والدین با موفقیتها و شکست کودکان چگونه برخورد میکنند در شکلگیری عزت نفس نقش مهمی دارد. کودکی که احساس کند حرفهایش شنیده میشود و والدینش با احترام و قبول احساسات او با او سخن میگویند و مهمتر اینکه بدون شرط به او محبت میکنند، میتواند یاد بگیرد از کودکی به شکستهایش اعتراف کند و نگران از دست دادن محبت دیگران یا احساسات منفی درون خودش نباشد. بسیاری از والدین فکر میکنند باید کودکان خود را بدون نقص بزرگ کنند و این بزرگترین لطمه را به عزت نفس او میزند.
وقتی از عزت نفس سخن میگوییم بیشتر یک حس ارزشمندی درونی است که گرچه در رفتار نمود دارد ولی نمود آن در رفتار همیشه یکسان نیست. مثلاً ممکن است شما کسی را ببینید که شاد و موفق هم هست اما درونش از شکست وحشت دارد. به او که نزدیک شوید گویی همیشه با یک ترس بزرگ زندگی میکند که زیر یک کمالگرایی پنهان شده است. افرادی را ممکن است ببینید که همیشه خشم و ناخشنودیشان نسبت به زندگی عریان است، اما کسانی هستند که این خشم را معطوف به خود میکنند و همیشه در تلاش هستند ثابت کنند قضاوت دیگران برایشان مهم نیست و کسانی هستند که به شکل عیانی منتظر یک نجاتدهنده هستند و همیشه خود را قربانی میدانند.
نداشتن عزت نفس همیشه یک چهره ندارد اما برای داشتن عزت نفس معمولاً عبور از یک مسیر مشخص صورت میگیرد که در قدمهای اول پذیرش ویژگیهای منفی در خودمان ظاهر میشود. دیدهاید کسانی را که مدام میگویند از آدمهای حسود بیزارند یا این ویژگی را در دیگران بخوبی تشخیص میدهند؟ احتمالاً آنها از وجود بخش حسود خود بسیار فراری هستند. در واقع این فرد حسود است اما آن را مدام به دیگران نسبت میدهد. میگویند شما نمیتوانید خودتان را برای عملی ببخشید و سعی در جبرانش داشته باشید وقتی مرتکب شدنش را قبول نمیکنید! پس قدم اول پذیرش خود و رصد عزت نفس اعتراف است. اعتراف به اینکه هیچ کدام از ما انسانهای کاملی نیستیم. حتماً دیدهاید افرادی را که نمیتوانند با خودشان خلوت کنند. در خلوت افکار و احساسات منفی چنان به آنها هجوم میآورد که گویی بهتر است همیشه در شلوغی و ازدحامی از دوستان و کار و... خودشان را
گم کنند.
روایت همه ما انسانها روایتهایی از نقصانهایی است که اگر نتوانیم آنها را بخوبی روایت کنیم، نمیتوانیم گرههای این روایت را بشناسیم و حل کنیم. برای خوب روایت کردن نقصها اول باید آنها را ببینیم. باید بتوانیم احساسهایی را که با دیدن نقصهایمان در ما ایجاد میشود، ببینیم. در این مسیر گام به گام که پیش بیاییم میتوانیم گرههای زندگی را نیز ببینیم، تحلیل کنیم و حل کنیم؛ در غیر این صورت گذشته ما میشود پر از گرههایی که جریان مسیر آینده را مسدود میکند.
با خودمان صادق باشیم.
21 نگاه به روابط انسانی
امیر پروسنان
نویسنده
مجموعه داستان کوتاه «کروناییها همراه ندارند» پنجمین کتاب و سومین مجموعه داستان کوتاهی است که منتشر کردم. این مجموعه شامل ۲۱ داستان کوتاه است. آنچه در داستان همواره به آن فکر میکنم و در شخصیتپردازیها و طرحهای داستانهایم میآید، روابط میان انسانها و مشکلات اجتماعی و برخی از وقایع است. داستانهایی مانند «آدمها یک جور نیستند»، «چند تکه عتیقه»، «چای تلخ»، «گل گلدون که میزدی، نوجوان بودم» از جمله مواردی است که به خاطره آدمها و نوع زندگی در عصر حاضر میپردازد. برخی از داستانها مانند «ممد قاضی»، «میگفت که شگون ندارد»، «سیما آدم ماندن نبود»، «ته ریش نشست به تیغ» به موضوع تنهایی انسان در این دوران توجه دارد و این معضل را در قالب شخصیتپردازی و طرح داستان گنجاندهام. از طرفی در برخی داستانها به موضوع بیماری ناشی از ویروس کرونا پرداخته شده و فضای اجتماعی دو سال اخیر در قالب تک گویی روایت شده است. موضوع دیگری که در داستانهای این مجموعه مورد توجه قرار گرفته، جزئیات روابط انسانهاست. مواردی مانند احساسات بیان نشده و حرفهایی که هیچ وقت بموقع گفته نمیشود و در نهایت منجر به شکلگیری عقدههای درونی افراد میشود. مواجهه با فضا یا شخصی که در زمان و مکان درست قرار ندارد و همه این موارد میتواند منجر به شکلگیری مشکلات روان شناختی در افراد شود. داستانهای این مجموعه از سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ نوشته شده و مانند دو مجموعه داستان قبلی با عنوان «مرگ خاموش آقای نویسنده» و «زنها همیشه همین طور هستند» در شهرهای رشت و تهران میگذرد. این مجموعه پس از داستان بلند «سمت چپ اتاق اول» که پیش از این منتشر شده بود، تقریباً آماده انتشار بود، اما با توجه به بیماری همه گیر کرونا، کمی در انتشار آن صبر کردم و در نتیجه داستانهای دیگری هم به آن اضافه شد. در حال حاضر یک داستان بلند دیگر با موضوع یکی از حوادث که در سالهای گذشته اتفاق افتاده، در دست دارم که شاید تا یک سال دیگر برای انتشار آن تصمیم بگیرم.
نویسنده
مجموعه داستان کوتاه «کروناییها همراه ندارند» پنجمین کتاب و سومین مجموعه داستان کوتاهی است که منتشر کردم. این مجموعه شامل ۲۱ داستان کوتاه است. آنچه در داستان همواره به آن فکر میکنم و در شخصیتپردازیها و طرحهای داستانهایم میآید، روابط میان انسانها و مشکلات اجتماعی و برخی از وقایع است. داستانهایی مانند «آدمها یک جور نیستند»، «چند تکه عتیقه»، «چای تلخ»، «گل گلدون که میزدی، نوجوان بودم» از جمله مواردی است که به خاطره آدمها و نوع زندگی در عصر حاضر میپردازد. برخی از داستانها مانند «ممد قاضی»، «میگفت که شگون ندارد»، «سیما آدم ماندن نبود»، «ته ریش نشست به تیغ» به موضوع تنهایی انسان در این دوران توجه دارد و این معضل را در قالب شخصیتپردازی و طرح داستان گنجاندهام. از طرفی در برخی داستانها به موضوع بیماری ناشی از ویروس کرونا پرداخته شده و فضای اجتماعی دو سال اخیر در قالب تک گویی روایت شده است. موضوع دیگری که در داستانهای این مجموعه مورد توجه قرار گرفته، جزئیات روابط انسانهاست. مواردی مانند احساسات بیان نشده و حرفهایی که هیچ وقت بموقع گفته نمیشود و در نهایت منجر به شکلگیری عقدههای درونی افراد میشود. مواجهه با فضا یا شخصی که در زمان و مکان درست قرار ندارد و همه این موارد میتواند منجر به شکلگیری مشکلات روان شناختی در افراد شود. داستانهای این مجموعه از سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ نوشته شده و مانند دو مجموعه داستان قبلی با عنوان «مرگ خاموش آقای نویسنده» و «زنها همیشه همین طور هستند» در شهرهای رشت و تهران میگذرد. این مجموعه پس از داستان بلند «سمت چپ اتاق اول» که پیش از این منتشر شده بود، تقریباً آماده انتشار بود، اما با توجه به بیماری همه گیر کرونا، کمی در انتشار آن صبر کردم و در نتیجه داستانهای دیگری هم به آن اضافه شد. در حال حاضر یک داستان بلند دیگر با موضوع یکی از حوادث که در سالهای گذشته اتفاق افتاده، در دست دارم که شاید تا یک سال دیگر برای انتشار آن تصمیم بگیرم.
هنرمندان در فضای مجازی
هنرمندان از روزهای پرکار خود میگویند اما خبر این روزهای فضای مجازی به درگذشت عثمان محمدپرست اختصاص دارد. خبری که در بین اهالی موسیقی بازتاب گستردهای داشت.
تسلیت سامی یوسف برای میراث موسیقی ایران
درگذشت عثمان محمدپرست خواننده و نوازندهای که نوای «نوایی نوایی» با صدای او ماندگار است غمی بزرگ در بین اهالی هنر ایجاد کرد. هنرمندان زیادی از موسیقی گرفته تا سینما و تئاتر از او یاد کردند. سامی یوسف، آهنگساز، ترانهسرا و خواننده ایرانی _ بریتانیایی با انتشار عکسنوشت: «او به هنر موسیقی به عنوان شکلدهنده هویت فرهنگی باور داشت. همیشه به خاطر انتقال موسیقی سنتی مقامی به نسل آینده و موسیقی بسیار زیبایی که روی ساز دوتار نواخت، که به گفته خودش باعث آرامش قلبها و ذهنهاست به یاد خواهد ماند.»، کیهان کلهر نوازنده و آهنگساز در صفحه خود فیلمی از دیدارش با عثمان محمدپرست منتشر کرد و درباره او نوشت: «امانتدار و قدردان میراث گرانبهایی که از او و گذشتگان پیش از او بهجا مانده باشیم. ویدیویی کوتاه از سخنان این استاد مهربان که همه ایجاد شوق است و صدچندان کردن توان و تابآوری طی همین چند کلمه.» اسماعیل امینی، شاعر و استاد دانشگاه هم نوشت: «اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات/ روحت شاد بزرگمرد هنر و شرافت/ گشت آزاد از تن و رنج جهان/در جهان ساده و صحرای جان/پیر چنگی کی بود خاص خدا/حبذا ای سرّ پنهان حبذا»، حسین علیشاپور خواننده هم در صفحه خود نوشت: «...و عثمان دیگر نیست»، رضا درمیشیان کارگردان هم نوشت: «خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد»، آریا عظیمینژاد هم او را اسطوره تکرارنشدنی خواند. کوروش اسدپور (خواننده موسیقی محلی، ترانهسرا و فعال فرهنگی بختیاریتبار)، محمد یگانه (نوازنده، شاهنامهخوان، موسیقیدان مقامی ایرانی)، مبین درپور (خواننده تربت جام)، عباس سجادی (مدیر فرهنگی)، یلدا عباسی (نوازنده) و علی قمصری هم درگذشت این استاد را تسلیت گفتند.
حوالی نمایشگاه کتاب
مهدی غبرایی مترجم کارکشته در صفحه خود خبر از ترجمه کتاب جدید خود داده است. کتابهایی همچون «گریه نکن بچهجان» اثر انگوگی وانیونگو، کتاب «گرما و غبار» اثر روت پریور جابولا، «اول شخص مفرد» اثر هاروکی موراکامی، «دیار خوابگردی» اثر میا کوتو، کتاب «موجها» اثر ویرجینا وولف، کتاب «هرگز ترکم مکن» اثر کازوئو ایشی گورو و کتاب «این ناقوس مرگ کیست؟» اثر ارنست همینگوی که علاقهمندان میتوانند از نشر افق تهیه کنند.
محمدکاظم کاظمی نویسنده هم در صفحه خود خبر از راهاندازی رسمی نشر طنین و سخن توس به حمید حمزهنژاد و عاطفه پورابراهیم تبریک گفت. این نویسنده اعلام کرده است که غرفه انتشارات طنین سخن در نمایشگاه کتاب تهران حضور دارد و در مورد زمینه فعالیت عمومی آن هم نوشت: «زمینه فعالیت: عمومی شعر، داستان، رمان، آموزشی، پژوهشی، تربیتی.»
اکبر ایرانی نویسنده و پژوهشگر هم در صفحه خود متنی بلند منتشر کرد و نمایشگاه کتاب را «نمایشگاه کتاب مجمع اهل دل و بیدل» تعریف کرد. او از دیدار خود با آقای پیشنماززاده نوه خواهری مرحوم دانشپژوه، دکتر پرویز اذکایی، نویسنده، لطفالله ساغروانی مدیر سابق نشر هرمس و دکتر معصومی همدانی استاد تاریخ علم پژوهشکده و سردبیر سابق مجله تاریخ علم، خاطرههایی نقل کرد.
چهرهها
بهروز غریبپور با انتشار فیلمی از داوری جشنواره شانوی کوردی یا تئاتر کوردی در سقز نوشت. داوری متفاوت را او اینگونه شرح داد: «اینبار نه بهعنوان نویسنده کارگردان و سرپرست گروه شهاب کردستان و اجرایی بهزبان میهنی، فارسی بلکه بهعنوان یک تماشاگر، داور به دیدن 20 اثر بهزبان کوردی، زبان مادریام مینشستم و هربار این زبان جادویی تئاتر مرا به دورترها میبرد.» او در ادامه نوشت: «درود بر این مردم، درود بر سرزمینی که میتواند به زبانهای مختلف در کنار زبان رسمی و شگفتانگیز فارسی، بازیگر و کارگردان، نمایشنامهنویس و مترجم و... خودش را داشته باشد، بهعنوان مثال بر پهنه دریای مروژک را به زبان کوردی به نمایش درآورد، یا آژل، حیوان، نمایشی از کشتار، یا هاری نمایشی از غربت و جدایی و ستم و افسانه دیرین «مم و زین» را به اجرا درآورد. درود بر فریدون حامدی دبیر جشنواره و عزیزان چون عزیزانم پاشایی و اسمعیلی مرد بزرگ تئاتر مریوان، هیأت انتخاب آثار و حامی شانوی
کوردی.»
سعید داخ هم با انتشار پوستر نمایش «عمارت قدیمی» خبر از اجرای این نمایش در پردیس شهرزاد داد. این نمایش براساس داستانهایی از ریموند کارور و نویسندگی حمیدرضا نعیمی توسط خود او کارگردانی شده است.
عکس روز
صفحه اینستاگرام جایزه ارغوان عکسی از جلسه هیأت داوران خود با ماسک منتشر کرد و نوشت: «جلسه هیأت داوران بخش برنده برندگان پنجمین دوره جایزه ارغوان با حضور داوران محترم لیلی گلستان، احمد پوری، حسین سناپور، مژده دقیقی و ابوتراب خسروی و دبیر پنجمین دوره جایزه ارغوان اوژن حقیقی.»
تسلیت سامی یوسف برای میراث موسیقی ایران
درگذشت عثمان محمدپرست خواننده و نوازندهای که نوای «نوایی نوایی» با صدای او ماندگار است غمی بزرگ در بین اهالی هنر ایجاد کرد. هنرمندان زیادی از موسیقی گرفته تا سینما و تئاتر از او یاد کردند. سامی یوسف، آهنگساز، ترانهسرا و خواننده ایرانی _ بریتانیایی با انتشار عکسنوشت: «او به هنر موسیقی به عنوان شکلدهنده هویت فرهنگی باور داشت. همیشه به خاطر انتقال موسیقی سنتی مقامی به نسل آینده و موسیقی بسیار زیبایی که روی ساز دوتار نواخت، که به گفته خودش باعث آرامش قلبها و ذهنهاست به یاد خواهد ماند.»، کیهان کلهر نوازنده و آهنگساز در صفحه خود فیلمی از دیدارش با عثمان محمدپرست منتشر کرد و درباره او نوشت: «امانتدار و قدردان میراث گرانبهایی که از او و گذشتگان پیش از او بهجا مانده باشیم. ویدیویی کوتاه از سخنان این استاد مهربان که همه ایجاد شوق است و صدچندان کردن توان و تابآوری طی همین چند کلمه.» اسماعیل امینی، شاعر و استاد دانشگاه هم نوشت: «اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات/ روحت شاد بزرگمرد هنر و شرافت/ گشت آزاد از تن و رنج جهان/در جهان ساده و صحرای جان/پیر چنگی کی بود خاص خدا/حبذا ای سرّ پنهان حبذا»، حسین علیشاپور خواننده هم در صفحه خود نوشت: «...و عثمان دیگر نیست»، رضا درمیشیان کارگردان هم نوشت: «خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد»، آریا عظیمینژاد هم او را اسطوره تکرارنشدنی خواند. کوروش اسدپور (خواننده موسیقی محلی، ترانهسرا و فعال فرهنگی بختیاریتبار)، محمد یگانه (نوازنده، شاهنامهخوان، موسیقیدان مقامی ایرانی)، مبین درپور (خواننده تربت جام)، عباس سجادی (مدیر فرهنگی)، یلدا عباسی (نوازنده) و علی قمصری هم درگذشت این استاد را تسلیت گفتند.
حوالی نمایشگاه کتاب
مهدی غبرایی مترجم کارکشته در صفحه خود خبر از ترجمه کتاب جدید خود داده است. کتابهایی همچون «گریه نکن بچهجان» اثر انگوگی وانیونگو، کتاب «گرما و غبار» اثر روت پریور جابولا، «اول شخص مفرد» اثر هاروکی موراکامی، «دیار خوابگردی» اثر میا کوتو، کتاب «موجها» اثر ویرجینا وولف، کتاب «هرگز ترکم مکن» اثر کازوئو ایشی گورو و کتاب «این ناقوس مرگ کیست؟» اثر ارنست همینگوی که علاقهمندان میتوانند از نشر افق تهیه کنند.
محمدکاظم کاظمی نویسنده هم در صفحه خود خبر از راهاندازی رسمی نشر طنین و سخن توس به حمید حمزهنژاد و عاطفه پورابراهیم تبریک گفت. این نویسنده اعلام کرده است که غرفه انتشارات طنین سخن در نمایشگاه کتاب تهران حضور دارد و در مورد زمینه فعالیت عمومی آن هم نوشت: «زمینه فعالیت: عمومی شعر، داستان، رمان، آموزشی، پژوهشی، تربیتی.»
اکبر ایرانی نویسنده و پژوهشگر هم در صفحه خود متنی بلند منتشر کرد و نمایشگاه کتاب را «نمایشگاه کتاب مجمع اهل دل و بیدل» تعریف کرد. او از دیدار خود با آقای پیشنماززاده نوه خواهری مرحوم دانشپژوه، دکتر پرویز اذکایی، نویسنده، لطفالله ساغروانی مدیر سابق نشر هرمس و دکتر معصومی همدانی استاد تاریخ علم پژوهشکده و سردبیر سابق مجله تاریخ علم، خاطرههایی نقل کرد.
چهرهها
بهروز غریبپور با انتشار فیلمی از داوری جشنواره شانوی کوردی یا تئاتر کوردی در سقز نوشت. داوری متفاوت را او اینگونه شرح داد: «اینبار نه بهعنوان نویسنده کارگردان و سرپرست گروه شهاب کردستان و اجرایی بهزبان میهنی، فارسی بلکه بهعنوان یک تماشاگر، داور به دیدن 20 اثر بهزبان کوردی، زبان مادریام مینشستم و هربار این زبان جادویی تئاتر مرا به دورترها میبرد.» او در ادامه نوشت: «درود بر این مردم، درود بر سرزمینی که میتواند به زبانهای مختلف در کنار زبان رسمی و شگفتانگیز فارسی، بازیگر و کارگردان، نمایشنامهنویس و مترجم و... خودش را داشته باشد، بهعنوان مثال بر پهنه دریای مروژک را به زبان کوردی به نمایش درآورد، یا آژل، حیوان، نمایشی از کشتار، یا هاری نمایشی از غربت و جدایی و ستم و افسانه دیرین «مم و زین» را به اجرا درآورد. درود بر فریدون حامدی دبیر جشنواره و عزیزان چون عزیزانم پاشایی و اسمعیلی مرد بزرگ تئاتر مریوان، هیأت انتخاب آثار و حامی شانوی
کوردی.»
سعید داخ هم با انتشار پوستر نمایش «عمارت قدیمی» خبر از اجرای این نمایش در پردیس شهرزاد داد. این نمایش براساس داستانهایی از ریموند کارور و نویسندگی حمیدرضا نعیمی توسط خود او کارگردانی شده است.
عکس روز
صفحه اینستاگرام جایزه ارغوان عکسی از جلسه هیأت داوران خود با ماسک منتشر کرد و نوشت: «جلسه هیأت داوران بخش برنده برندگان پنجمین دوره جایزه ارغوان با حضور داوران محترم لیلی گلستان، احمد پوری، حسین سناپور، مژده دقیقی و ابوتراب خسروی و دبیر پنجمین دوره جایزه ارغوان اوژن حقیقی.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
خیام، شاعری که کم مینوشت
-
نام نیکی که در تاریخ ماندگار شد
-
دلی داشت به اندازه تمام خراسان
-
با صداقتی که پیش میرویم
-
21 نگاه به روابط انسانی
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین